بابلیان را آغازگر اخترشناسی وگاهنامه شناسی می دانند.دردوران باستان مصریان نیز در این زمینه پیشترفته بودند
وایرانیان نیزاز این دانش بی بهره نبودند.
بابلیان ویهودیان ومصریان گاهنامه ماهی (قمری)نگاه می داشتند یعنی براساس ارتباط ماه با زمین .اما ایرانیان سال خورشیدی
نگاه می داشتند یعنی براساس ارتباط خورشید بازمین.
برای سال در اوستا دو واژه به کار رفته است.نخست یارyare که در آلمانی وانگلیسی yehrوyear گویند واژه ی
یایرئیریه صفت است به معنی فصل و سالی همین واژه است که در اوستا از برای گهنبار و یا همان جشن های شش گانه ی سال
به کار می رود و واژه دوم سرذ sereza که در پهلوی سل sal ودر فارسی سال گویند واژه سرتsareta
که در پهلوی سرت ودر فارسی سرد گویند از ریشه ی واژه ی سرذ می باشد .
سال به 12 ماه بخش می شود .ماه در اوستا ماونگهmavangah هم نام ستاره ی نامدار است و هم نام بخشی از سال
وهرماه به سی روز بخش می شود.روز در اوستا ازن azan یا اینayan=ayah=ایرayar در برابرشب
که در اوستا خشپن khashpan نامیده می شود .واژه روزدر فارسی و روچrauch درپارسی هخامنشی و
رئوچه raochah در اوستا یکی است اما در پارسی هخامنشی و اوستا به معنای فروغ وروشناست.
به این ترتیب سال 360 روز می شود وآغاز سال بعد هر سال 5 روز و5 ساعت و48 دقیقه و46 ثانیه دیرتر انجام
انجام می شد.برای رفع این مشکل هخامنشیان هر شش سال یک ماه به سالشان می افزودند.سال هخامنشی از ماه باگ یادی
bagyadiآغاز می شد.باگ یادی از باگ=بغ (خداوند)واز ریشه واژه ی ید=یز yaza(ستایش) که روی هم ماه
ستایش خداوند می شود.می دانیم که جشن مهرگان که ایزد مهر به نام اوست در سنگ نوشته های میخی هخامنشیان «بغ مهر»
نامیده می شود.گاهنامه اوستایی ظاهرا در اواخرپادشاهی داریوش بزرگ در میان سال های 493و486 پیش از مسیح
رواج گرفته و معمول شده باشد.و معمول شدن جشن نوروز به جای جشن باگ یادی (مهرگان) از همان عهد است
از ماه های هخامنشی 9 ماه در دست است که در سنگ نوشته بهستان توسط داریوش یادگار مانده است .
اشکانیان هم همان گاهنامه هخامنشیان را دنبال کردند.ساسانیان بخش 12ماه و هر ماه 30 روز در سال را حفظ کردند و
برای هر روز نامی معین کردند همچنین 5 روز هم به آخر سال افزودند وبه نام نسکها ی گاتها مقدس نام گزاری کردند .به این
ترتیب سال ساسانی 365 روز شد.وبرای جبران 5ساعت و48دقیقه و46 ثانیه در آغاز سده ششم میلادی روش
بهیزک(کبیسه)را انتخاب کردند.یعنی هر چهار سال یک روز به سال می افزودند وبه ان روز نام اوردادavardato
یعنی روز افزوده خداداد می نامیدند.در زمان سلطان جلال الدین آخرین اصلاح گاهنامه توسط مرد بزرگ ایرانی
حکیم خیام صورت گرفت وبه نام گاهنامه جلالی خورشیدی نام گذاری شد.در سال 1304 رضا شاه دستور داد که
گاهنامه خورشیدی که در هنگام ورود تازیان از رواج افتاده بود جای گزین گاهنامه قمری شود و مبدا تاریخ را
در هجرت پیامبراسلام نهاد.اما نوروز همچنان تاریخ انجام سال بود .هر چند مبدا تاریخ در باستان تاریخ نشست
پادشاهان به تخت شاهی بوده است مانند جلوس یزدگرد در روز ارد از ماه آرمئیتی اسفندارمذ سال 632میلادی
که هنوز در میان زرتشتیان رواج دارد .
اکنون می پردازیم به جای ماه ها در گاهنامه اوستایی( در اوستا نام 7 ماه باقی مانده است ).
1)فروردین: ماه فره وشی ها وروان های پاسدارو پیشرفت دهنده.
2)اردی بهشت: ماه راستی ها ودادگری ها
3)خرداد: ماه خودشناسی و رسایی ها
4)تیر: ماه برکت وفراوانی
5)امرداد: ماه بی مرگی وجاودانی ها
6)شهریور: ماه نیروی سازنده وبرگزیده ها
7)مهر: ماه دوستی وپیمان
8)آبان: ماه آب ها
9)آذر: ماه آتش وفروغ پاکی
10)دی: ماه دهش ، دادار
11)بهمن:ماه خرد ،منش نیک
12)اسفند: ماه مهروآرامش افزاینده
(برای جلوگیری از دوباره کاری نام اوستایی ماه ها را در نام روزها آورده ام ).
گفتیم هر یک از ماه ها بی کم وبیش دارای 30 روز بودهاند که هر روز نام ویژه داشته
نام روز پهلوی نام اوستایی آوانوشت معنای روزها
هرمزد اهورمزد ahuramazada خدای جان وخرد
بهمن وهومنه vohomana منش (اندیشه)نیک
اردی بهشت اشه وهیشته asha vahishta راه راستی دادگری
شهریور خشثروئیریه khashasra vairiya توان برگزیده وسازنده
اسفندارمذ سپنت آرمئیتی sepanta armaiti مهر وآرایش افزاینده
خرداد هئوروتات haurotata رسایی وخود شناسی
امرداد امرتات ameratat بی مرگی وجاودانی
دی به آذر دئوش daush آفریدگار
آذر آتر atar آتش وفروغ
آبان اپم apam آب ها
خیر(خور-خورشید) هورخش haurakhashasa خورشید
ماه ماونگه mavangha ماه
تیر تیشتریه tishtariya ستاره باران
گوش گئوش geush گیتی
دی به مهر
مهر میثر misra پیمان ودوستی
سروش سرئوش seraosha کارکرد به ندای وجدان وپیام آوردین
رشن رشنو rashnu دادگری
فروردین فره وشی farahvashi روان پاسدار ، پیشرفت
ورهرام ورثرغن veresraghna پیروزی
رام رامن raman صلح وآشتی
باد وات vata باد ، هوا
دی به دین
دین دئنا daena دین
ارد(ارت) اشی ونگهوهی ashivangvuhi برکت وداده اهورایی
اشتاد(ارشتاد) ارشتات arshtat کار ،داد ، راستی
آسمان اسمن asman آسمان
زامیاد(زامیات) زم zam زمین
مانتره سپنت منثر سپنت mansra sepanta سخن اندیشه زا ، نماز، گفتارنیک
انارام(انغران) انغرنه رئوچاو anghara raochav روشنایی بی پایان
می بینید که روز 1 و8و 15 و23 به نام اهورا مزدا نامگذاری شده است که شاید نزدیک ترین شکل به هفته دین های سامی باشد.
گفتیم هر سال به 12 ماه و هر ماه 30 روز که 360 روز می شود وسال خورشیدی 365 روز است که نام 5 روزبیرون سال اوستایی
را پنجه دزدیده شده می نامند .(در مورداین 5 روز در جستاری که به مناسبت چهارشنبه سوری می نویسم سخن می گوییم).
اما نام این پنج روز که در گاهنامه اوستایی بیرون از ماه ها آمده است این چنین است :
نام روز به پهلوی نام به اوستایی آوانوشت اوستایی برگرفته از
1)اهونودگاه اهون ویتی ahuna vaiti نخستین بخش گاثا اشو زرتشت
2)اشتودگاه اوشت ویتی ushto vaiti دومین بخش گاثا اشو زرتشت
3)سپنتمدگاه سپنتا مینو sepanta maino سومین بخش گاثا اشوزرتشت
4)وهوخشثرگاه وهوخشثر vohukhshasra چهارمین بخش گاثا اشو زرتشت
5)وهشتواشت وهیشتوای vohishtoishti پنجمین بخش گاثا اشو زرتشت
نام روز بهیزک (کبیسه)گفتیم اورداد avardato به معنای روز افزوده خداداد است .
در گاهنامه خورشیدی کنونی 5 روز آخر سال به افزوده روز 30 اسفند به ابتدا سال آمده که روز 31 فروردین روزاول ماه اردی بهشت
می شود وتا آخر که روز 25 شهریور روز اول مهر زرتشتی است . برای این اختلاف است که روز تیر از ماه تیر که در گاهنامه
زرتشتی روز 13از ماه تیر است در گاهنامه خورشیدی روز دهم می شود وهمچنین روز مهر از ماه مهر و بهمن که روز شانزدهم است
روز10 مهر و بهمن خورشیدی می شود .
باری به هر جهت این گونه است گاهنامه زرتشتی.
سرچشمه
زن در میان ایرانیان همیشه از ارزش بالایی برخوردار بوده است به طـــوری که ارزش زن را در نوشتههای پیشینیان، چه نوشتههای باستانی و چه نوشتههای بعد از اسلام، میتوان دید.
تاریخ ایران نیز گواهی بر ارزش زن است. جوامع نخستین در ذهن خود دوران مادرشاهـــی را هنوز در یاد دارند ؛ که از فلات ایران آغاز شـــــد و بعد به اروپا به ویـــژه یونان رسید و دوران هلنسیم یونان و روم را رقـم زد. واژهی مقـدس مادر از ریشهی mâ از زبان متقـدم هنـد و اروپایی به معنای مـحافظت کـردن و مراقب بـودن صـدها سـال پیش از به وجود آمدن واژهی پدر از ریشهی pâ از زبان متقدم هند و اروپایی به معنای پایدن (همین ریشه را هنوز هم در زبان فارسی داریم) در میان هند و اروپاییان به کار میرفت. از این روی اسـت که در دوران مادرشاهی که قدرت قبیلهها و سرزمینها در دست زن خانواده بود و زن محور اصلی جامعه بوده است ایزد بانوها به وجود آمدند. از دوران مادرشاهی آثـاری در دسـت اسـت کــه کهنترین ایزد-بانوی (که بیشتر با ایزد بانوان بـاروری ارتباط مستقیـم داشـته اند) در منطقـهی ویلندرف اتریش یافت شده است که به سه هزارهی سوم پیش از میلاد بر میگــردد.
در فـلات ایران ایزد( بانو ننهی( neneyالنا elena ایزد بانوان ایلامی و شوش) اپم نپات) apam napatو مثیره misrah(ایزد بانوان هند و ایرانی)، ایشتار ishtarایزد بانوی بابلی و کلدی، (سـرس وی sarsevi(هنـدو، آفرودیتafrodit، ونـوس venuseو هکات hakataدر یـونان قـدرت فـراوانی داشتند. ایرانیان مهاجـر از خاستگاه آریایی (ایران وئچ) زودتـر بـه تکامل تمدنی رسیدند و در اواخر هزارهی دوم پیش از میلاد از دوران مادرشاهی خارج شدند زیرا دوران جدید به نیروی جسمانی بیشتری نیاز داشت هر چنـد باستان شناسـی تقریباً ثـابت کرده است که زنان دوران مادرشاهی از دید نیروی اندامی بسیار نیرومندتر از زنان کنونی بوده اند و تقاضای آن دوران هم آن را ایجاب می کرد.
ما ایرانیان چند صد سال پیش از دوران پادشاهی ماد از دوران مادرشاهی به دوران مردسالاری وارد شدیم. شاهان مادی به زنان خود احترام بسیاری میگذاشتند و شه بانوهای ایرانی همانند شاهان در امور کشوری سهیم بودند. به گفتهی هرودوت کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود ماندانا مینشست.
آموزشهای دینی ایرانی که با آمدن اشو زردشت به درخشانی ویژهای رسید نه تنها جایگاه زن را در اجتماع کم نکرد بلکه یکسانی حقوق زن و مرد را پایه گذاری کرد. در گاتها هر جا اشو زرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا میخواند از زن نایری nairiya ومرد ،نا na جداگانه و با ارزش یگانه نام میبرد و همچنین زن را در هنگام اختیار کردن همسر آزاد میگذارد و حق انتخاب همسر را به زن میدهد. گاتها یسنا 53 بند 4 اشوزرتشت به همسران جوان سفارش میکند که با خرد همراه شوند. همچنین اشو زرتشت به دختر کوچک خود پورچیست می فرماید: «آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو به آن فرمان دهد ».(گاتها 53 بند 3-4) و در همین بند از همین هات آزادی را به زنان هدیه میدهد و انتخاب همسر نشانهای از همین آزادی است. همچنین در اوستای متأخر نیز همیشه زنان را بلافاصله بعد از مردان جداگانه و مستقل و با هویت یکسان با مردان میآورد. تساوی بین زن و مرد در دین زرتشتی چنان است که 6 فروزهی اورمزد اهورامزدا (امشاسپندان در اوستای نو) به 3 امشاسپند مرد و زن تقسیم میشود. فروزههای وهومنه (بهمن) ، اشه وهیشتا (اردیبهشتامشاسپند) و خَشترَا (شهریور امشاسپند) از جهت واژگانی در دستور زبان اوستایی مردانه و سه فروزه دیگر یعنی سپنته آرمَیتی (سپندارمذ) ، هُوروَتات (خرداد امشاسپند) و اَمرتات (امرداد امشاسپند) از جهت واژگانی زنانه میدانیم.
این تساوی بین زن و مرد که از دین زردشتی وارد فرهنگ ایرانی شد باعث گردید در بسیاری از تمدن و زوایای فرهنگی ایران رسوخ کند. ادبیات نیز از این بعد فرهنگی جدا نماند. ادبیات ایران به زن همیشه احترام ویژه میگذاشت و میگذارد به طوری که افراد شرور داستانها بسیار کم دیده میشود که زن باشند اما وجود داشته اند ؛ برای مثال جادوگران زن در ادبیات ایران بسیار وجود داشته و دارند این در زبان اوستایی پئیریکا pairikaو در زبان پهلوی پری pari به معنای زن بدکار، جادوگر و دوستار بدی است. این پریها از دیو زنی که دختر اهریمن است و جهی jahiنامیده میشود پیروی میکند. در شاهنامه می توان نمونهی آن را در خوان چهارم رستم دید و همچنین در ادبیات پهلوی، ساسانیک، زنی که به فرهاد پیام مرگ شیرین را داد میتوان نام برد.(البته در داستان به روایت نظامی مرد آمدهکه باز خود نمایانگر احترام به زن است) اما در بسیاری از نوشتههای باستانی زن بسیار نیک نقش است.درداستان ویس و رامین که از دوران پارتیان به دست ما رسیده با آنکه ویس دامن خود را به گناه آلوده میبیند اما به وجود آورندگان این داستان زیاد ویس را در متن گناه تنها نمیدانند و رامین را نیز همکار گناه میدانند.
توجه داشته باشید در دین زرتشتی وجودی به نام آدم و حوا و وسوسه ی حوا و چیدن گیاه ممنوعه و جریانات آن وجود ندارد و اعتقاد بر این است که بعد از کیومرث، مشیه و مشیانه از ریشه ی یک گیاه (اکثراً میگویند ریواس) به وجود آمدند و بالیدن و زندگی را نیک آغاز کردند.
فرهنگ نیک نگری به زن در ایران باعث شده است که استاد سخن،فردوسی بزرگ در شاهکار خود به زن همانند فرهنگ خود دیدهی مثبت داشته باشد. در سراسر شاهنامه زنی را نمیتوان یافت که اندیشههای اهریمنی او برجستهتر از اندیشههای اهورایی او باشد. اگر زنانی مانند سودابه هم در شاهنامه گناهکار معرفی شده اند ؛ این زن نمونهی یک آدم معمولی است و در ضمن سودابه را در ذهن داشته باشید که ایرانی نبوده است و ازهاماوران یعنی اقوام آریان غیر مزدیسنی یش از زردشتی بوده است که فرهنگش از فرهنگ مزدیسنی حتی پیش زردشتی بسیار پایینتر بوده است.
در شاهنامه زنان ایرانی دارای نقشی سیار مثبت هستند این نقش را در میان زنان پارسای تورانی نیز میبینیم. همچنان که در فروردین یشت فرَوَشی زنان پارسای سرزمینهای تورانی ستایش شده است (فروردین یشت کرده ی 31 بند 143). اگر در شاهنامه فرانک مادر فریدون و کتایون، (در اوستا هوتوس ) همسر گشتاسب، گرد آفرید دخت هژیر و گردیه خواهر بهرام چوبینه از ایرانیان برجسته هستند و ستایش شده اند همانند آنان فرنگیس و منیژه دختران افراسیاب و جریره دختر پیران ویسه نیز به نیکی یاد شده اند.
اما نخستین زنان در شاهنامه چه کسان هستند و از نظر نوشتار دینی و نوشتار ملی چه تفاوتی با هم دارند؟
در شاهنامه نخستین زن یا بهتر بگویم دو نخستین زن، زیرا دو زن با هم یکسان و همراه درون نوشته ها می شوند، دو دختر (در برخی موارد می گویند دو خواهر) جمشید بودند، که اژی دهاک (ضحاک)
پس از چیرگی بر جمشید آنان را به همسری می گیرد، نخستین بار این گونه توصیف میشوند.
دو پاکیزه ازخانهی جمّشیـــــــد
بـرون آوریدند لـرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افســـر بدند
ز پوشیده رویان یکی شــهرناز
دگر ماهروئــــی به نام ،ارنواز
شهرناز و ارنواز نام دو دختر جمشید در شاهنامه هستند که نخستین زنان شاهنامه شناخته میشوند. این دو بانو در اوستا به ترتیب سنگهَوک sanghavak و ارنوک arenavak آمده اند. این دو بانو بعد از این که به دست اژی دهاک می افتند به وی سپرده میشوند.
در شاهنامه چاپ مسکو دو بیت است که در میان قلاب قرار دارد و توضیح در مورد سرانجام بعد از دستگیری آنان به دست اژی دهاک است. این دو بیت که در قلاب است در چاپ باستفری بیرون
از قلاب قرار دارد (بیت هایی که در قلاب است نشانگر الحاقی بودن است) این چنین آمده است:
به ایـوان ضحاک بردندشان
بــــدان اژدههافـش سپردندشــان
بپر دختشان از ره بدخویـــی
بیاموختندشان تنبل و جادویـــــی
در این دو بیت واژه ای که می تواند مورد توجه قرار گیرد جادویی است ؛ پیشتر اشارهای کردیم به زنان جادو که به آن در پهلوی پری گویند، پریها زنان جادوگر و در ادبیات ما پریان (در ادیان ابراهیمی شاید همان جن) موجودات شر بوده اند. پریان آدمی را آسیب میرساندند و مایهی فتنه بودند. در داستانهای شهرزاد ِ قصّهگو می توانیم نمونههایی از آن را پیدا کنیم یا در داستان عامیانهی امیرارسلان نامدار، این جادوگران مایهی آسیب وگمراهی جامعه بودند و با افسونهای خود به دین راستی ضربه میزدند. ابتدا این زنان چهرهای مقدس داشته اند ؛ هنگامی که جوامع ابتدایی در متن خرافات زندگی میکردند و این نوع زنان ومردان جادوگر حافظ جامعه به نوعی پنداشته شدند اما با تغییرات فرهنگی ایران و آمدن پیامبر زردشت بزرگ این نقش مانند دیگر نقشهای خرافهای و پنداری نادرست بدل به دیوها، که روزگاری خداهای هند و ایران بوند، شدند که نوعی دشمن دین مزدیسنی به شمار میرفتند.اژی دهاک که در اوستا از دیوان و دشمنان مزدیسنی است وموجودی سه کلهی سه پوزهی شش چشم و مایهی آسیب آدمی تصویر شده است. باید هم همسرانی همانند داشته باشد که او را در آسیب رساندن به مزدیسنان همراهی کنند.اگر چه در شاهنامه جنبهی ملی این اسطوره بیشتر از جنبهی دینی است اما در زوایای پنهان می توان اندیشههای ضد دینی اژیدهاک و فساد او را دید.
در هنگام قیام فریدون و کاوه بر اژی دهاک بخشی از نیایشهای فریدون برای دستیابی بر آژی دهاک به شهرناز و ارنواز اختصاص دارد. در اوستا سه بار نام شهرناز و ارنواز آمده و آن هم در بخش یشتها است و در نیایشهای فریدون نام این بانوان آمده است.در آبان یشت (یشت 5) که اختصاص به ایزد بانو اردوی سوره آناهیتا دارد در کردهی نهم بندهای 33تا35، در گوش یشت (درَواسپ یشت) که یشت نهم است- کرده ی سوم بندهای 13تا15 و در رام یشت که یشت پانزدهم است کردهی ششم بندهای 23تا25 بیان کنندهی نیایشهای فریدون به ایزدان است ، برای دستیابی به آنچه که میخواهد. متن نیایش فریدون در تمامی یشتهای گفته شده چنین آمده است:« مرا این کامیابی ارزانیدار که من بر «اژی دهاک»- [اژی دهاک] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [گونه] چالاکی، آن دیو بسیار زورمند دروج، آن دروند آسیب رسان جهان و آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید- پیروز شوم و هر دو همسرش «سنگهوک» و «ارنوک» را- که برازندهی نگاهداری خاندان و شایسته زایش و افزایش دودمانند- از وی بربایم.»
ایزدان نیایشهای فریدون را پاسخی مثبت میدهند و فریدون به کامیابی میرسد.
نکتهای که در این بند از یشتها مهم است این است که این دو بانو به عنوان دختران جمشید نیامده اند اما در نوشتارهای پهلوی آنان به عنوان دختران جمشید آمده اند و در شاهنامه هر دوی اینان عنوان شده.
در شاهنامه علت این که این دو همسر اژی دهاک شده اند را گفتگوی ارنواز با فریدون این گونه بیان میکند:
چو بشنید ازو این سخن ارنــــــواز
گشــاده شــــدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویـــــــــــی
که ویران کنی تنبل و جادویـــی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان بر کمربست توست
زتخم کیـــــان ما دو پوشــیده پــاک
شـــده رام با او ز بـیم هـــــلاک
همی جـفـتـن و خاست با جفـت مــار
چگونه تـوان بردن ای شـهریار؟
فریدون پس از نیایش با ایزدان به جنگ اژی دهاک میرود و وی را شکست میدهد. در هنگام درون شدن به کاخ اژی دهاک زنانی را که در پی آنان بوده است را مییابد.
ز اسب اندرون آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جــوان ستـــرگ
برون آوریــــــد از شبـســتان اوی
بتان سیه چشم خورشید روی
بفرمود شستن سرانشـــان نخـسـت
روانشان از آن تیرگـیها بشست
ره داور پـــــــــــاک بـنـمـودشــان
از آلودگـــــــی پـس بـیـالـودشـان
طبیعی است زنانی که هر چند ناخواسته با اژی دهاک نشست و برخاست کرده اند از راه مزدیسنی (توجه به دین زردشتی ننمایید اینجا منظور مزدیسنی پیش از زردشت است) به دور شده اند و راه جادو آموخته اند و بدل به پری شده اند. ابتدایی ترین کار این است که آنان را از این آلودگی بپالایند. فریدون آنها را هم از نظر جسمانی و ظاهری و هم از نظر روانی و اعتقادی دگرگون میکند و به سوی تفکر و اندیشه و فرهنگ نیک بر میگرداند.در دین زردشتی هم پاکی تن اهمّیّت دارد که باید کارهای بیرونی و ظاهری را انجام داد و هم اندیشهها. البته می دانیم که در دین زردشتی اندیشه مهم ترین رکن در دین ست و با اندیشههای نیک است که کارها را میتوان به راستی کشاند.
دکتر بهمن سرکاراتی همکیش دانشمندم در پژوهش ارزندهی خود به نام «بنیان اساطیری حماسهی ملی ایران»این دو خواهر را تجسم مردمانهی دو فروزه و امشاسپند خرداد و امرداد میشمارد. برای آشنایی اندک میگویم که این فروزهها که هستند. فروزهی خرداد در اوستا هوروتات و در پهلوی خردات یا هرداد به معنی رسایی و کمال در گاهان یکی از فروزههای «مزدااهورا» و در اوستای نو، نام یکی از امشاسپندان و نماد کمال و رسایی آفریدگار است که با سپندارمذ و امرداد گروه سه گانه ی امشاسپندان بانوان را تشکیل میدهند. گروهی که نمایشگر جنبهی مادر- خدایی اهورامزدا به شمار میآید نام این امشاسپندان بانو، همواره با نام امشاسپند بانو امرداد همراه میآید و نگاهبانی آب در جهان استومند و خویشکاری بزرگ اوست. چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانهی اوستا ویژهی ستایش و نیایش خرداد و سومین ماه و ششمین روز ماه به نام اوست. ایزدان تیشتر و فروردین و باد از همکاران و یاوران خردادند و «توروی» دیو که در پهلوی «تاریچ» یا «تریز» یکی از دستیاران و کارگزاران بزرگ اهریمن همستار وی است.
گل سوسن را ویژه ی امشاسپند بانو خرداد میدانند.
در بندهشن دربارهی این امشاسپند این گونه آمده «ششم از مینویان، خرداد است.او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت.به یاری و همکاری وی، تیر و باد و فروردین داده شدند که تیر(همان تیشتر است )همستاراهریمنی آن آب را به یاری فروردین و فروهر پرهیزگاران ، ستاند، به مینویی به باد بسپارد. باد آن آب را به نیکویی به کشورها راهبر شود، بگذارند، به افزار ابر با همکاران بباراند.»
اما امرداد در اوستا «امره تات» در پهلوی امرداد یا امردات و در فارسی امرداد (به غلط مرداد) به معنی جاودانگی و بیمرگی در گاهان یکی از فروزههای مزدااهورا است ما در اوستای نو به صورت امشاسپند بانویی تجسم یافته که نام وی همیشه همراه با امشاسپند بانو خرداد میآید. امرداد در جهان مینوی نماینده پایداری و جاودانگی اهوره مزدا است و در جهان استومند، نگاهبانی خوردنیهای خویشکاری اوست.پنجمین ماه و هفتمین روز هر ماه را به نام این امشاسپند بانو نامیده اند و گل زنبق گل ویژهی اوست. ایزدان رشن و ارشتات و زامیاد از یاران و همکاران این امشاسپند هستند و زیریچ که دیو گرسنگی است، همستار اوست.در بندهشن دربارهی این امشاسپند بانو میخوانیم «امرداد بیمرگی سرور گیاهان بیشمار است، زیرا او به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاند ؛ زیرا همهی دامها از او خورند و زیست کنند. به فرشکرد سوشیانت و نوسازی جهان نیز انوش از امرداد آرایند اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد آنگاه امرداد (از او) آسوده یا آزرده بود ... »
با توجه به این ویژگیها است که برخی از شاهنامه پژوهان شهرناز و ارنواز را نشان منابع طبیعی و منابع ملی می دانند که فریدون با به دست آوردن آنها در اصل به ثروتهای ملی ایران دست یافت و ایران را از دست بیگانه رهایی داد.بعد از داستان شکست اژی دهاک به دست فریدون هرگز سخنی از این دو بانو دیگر زده نمیشود. حتی مادر سه فرزند فریدون هم از اینان نیسنتد ؛ آنان به یک باره در داستان آژی دهاک می آیند و با او میروند، نشان هم نمیگذارند. این به آن دلیل شاید میتواند باشد که تا آخر شاهنامه و بهتر بگویم فرشکرت (رستاخیز) این دو بانو همراه دین بهی و ایرانیان اند و به سرزمین ایران نیرو و ثروت و منابع ملی و حیات میدهند ؛ چنین است اندیشهی پیشینیان و چنین بود نخستین زنان شاهنامه.
روز اورمزد از ماه امرداد سال 3744 زرتشتی
برابر با 26تیرسال 1385 خورشیدی
سرچشمه ها
شاهنامه _فردوسی بزرگ
اوستا_ برگردان جلیل دوست خواه
سیری در آموزش های گاثها –شاد روان موبدان موبد رستم شهزادی بندهشن
فلسفه ی زرتشت (دیدی نو از دین کهن)- فرهنگ مهر
ایران نامک -امان الله قرشی
کیانیان - آرتور کریستین سن
آناهیتا در اسطوره های ایرانی -سوزان گویری
زن در اساطیر ایرانی – عبدالوهاب ولی
ایران از آغاز تا اسلام – رومن گیر شمن
تاریخ هرودوت
سپندار مقدس
۲۹ بهمن زرتشتیان سفید می پوشند و موبدان اسپند در آتش دود می کنند. ۲۹ بهمن روز نگهبان زمین است، روز زن.جشن اسفندگان روز سپندارمذ از ماه اسفند است. «سپنته آرمئی تی» عشق پاک و مقدس است و بیشتر از زنان سرچشمه می گیرد. این روز به زنان و مادران اختصاص دارد. به احترام ویژگی های فداکاری، فروتنی و مهربانی مادر جشن ویژه ای در روز مادر برپا می شود. «گاهنبار»ها جشن های فصلی و مربوط به زندگی کشاورزی و دامپروری هستند که در فرهنگ ایران باستان شکل گرفته اند و شش مرحله در سال برگزار می شود. زرتشتیان در هر مرحله گاهنبار پنج روز به داد و دهش می پردازند و با گردهمایی در این جشن ها داده های آفریدگار را سپاس می گویند.
واژه «سپنته آرمئی تی» که فروتنی و بردباری معنی می دهد یکی از فروزه های اهورایی است که انسان نیز می تواند آن را در خود پرورش دهد، این واژه در فارسی به سپندارمذ و اسفند تبدیل شده که نام پنجمین روز از هر ماه در گاه شماری زرتشتی است بنابراین در روز اسفند از ماه اسفند از زمان های بسیار دور تااکنون جشن برگزار می شود که آن را جشن اسفندگان و روز مادر نامیده اند زیرا فروتنی، شکیبایی و مهربانی در سرشت زن و مادر باشکوه تر جلوه می کند.
در این روز مادران از فرزندان خود و زنان از مردان پیشکش هایی دریافت می کنند و زنان نیکوکار، پاکدامن و پرهیزگار مورد تشویق قرار می گیرند. در سفره این جشن جامی از شیر و تخم مرغ که نشانه ماه بهمن است قرار دارد. به جز آنها میوه های فصل به ویژه انار و سیب، شاخه های گل، شربت و شیرینی، برگ های خشک آویشن با دانه هایی از سنجد و بادام در چهار گوشه سفره قرار می دهند و مواد خوشبو و کندر بر روی آتش می گذارند و مقدار کمی از هفت گونه حبوبات و دانه ها که در جشن مهرگان برای سفارش کاشتن در آن فصل در سفره جشن مهرگان قرار داده اند می گذارند.
ولی ایرانیان همچنان جشن های خود را به درستی نمی شناسند و خاطره ای دور از آن در تقویم هر ساله خود یادداشت نمی کنند. چه جوانان برای برپایی جشن های ملی خود حافظه تاریخی محکمی ندارند و از چرایی آن نیز بی خبرند.
• یزت شادی
چرا برگزاری جشن ها برای زرتشتیان اهمیت زیادی دارد؟ آیین زرتشت آیین شادمانی نیز هست. بنابراین به مناسبت های گوناگون تاریخی، دینی و رویدادهای طبیعی از گذشته های دور در سنت ایرانیان جشن هایی شکل گرفته است. کلمه جشن از واژه «یزت» به معنای نیایش کردن و سپاسگزاری از اهورا مزدا آمده است. در کتاب «آثارالباقیه» به نقل از ابوریحان بیرونی آمده است که: «شمردن شمار جشن های ایران همانند شمار کردن آبگذرهای یک سیلاب غیرممکن است.»
اسفندگان از جمله جشن های ماهیانه ای است که اطلاع دقیقی از گذشته برپایی آن مکتوب نیست. اما بنابر گفته ابوریحان بیرونی در ایران قدیم جشنی با نام مزدگیران یا مردگیران در بین مردم رواج داشته است.
از ویژگی های این جشن که زمان برگزاری آن ۵ روز نخست ماه اسفند بوده، استراحت کامل زنان از کار و تلاش و کوشش و فرمانبرداری کامل مردان از زنان بوده است.
در این چند روز به پاس تلاش یک ساله زنان، مردان وظایف ایشان را بر دوش گرفته و با این کار، فعالیت های یک زن را تجربه می کردند و در عین حال در این روز هدیه دادن به زن خانه از آداب و رسوم اصلی این جشن به شمار رفته است.
• فروزه از خودگذشتگی
آنچه از این جشن مکتوب مانده ویژگی این جشن است که به نام «سپنته آرمئی تی» یا «فروزه» از خودگذشتگی و فروتنی و مهر بی پایان، شناخته شده است. «سپنته آرمئی تی» یا سپندارمذ یا اسفند امروزی، نام چهارمین امشاسپند و نام پنجمین روز هر ماه است که در جهان مادی به خاطر داشتن صفت پاک و ارزشمند «سپنته آرمئی تی» نگهبان زمین نام گرفته است. در کتاب های مربوط به آیین زرتشتیان آمده است: «سپنته آرمئی تی، فروزه ای است با ویژگی های زنانه و مادرانه یعنی مهر و عشق بی پایان و تواضع و فروتنی که به راستی زمین نمادی نیکو بر آن است.»
طبق سالنامه زرتشتی، روز اسفند از ماه اسفند یعنی پنجمین روز از این ماه و بنا بر تقویم امروزی، ۲۹ بهمن ماه روز سپاسداری از جایگاه زنان و مادران است.
در آیین زرتشت، به دلیل برخی ویژگی های مشترک زمین با زن همچون آفرینندگی و زایندگی، این روز به نام «زن و زمین» نام گرفته است.
• روز آرمان مقدس
در آیین زرتشت، روز ۲۹ بهمن، پنجمین روز از ماه اسفند محسوب می شود و در این آیین هر روز با عنوانی خاص نام گذاری شده است. همچنین نام ۱۲ ماه نیز در بین نام های ۳۰ روزه وجود دارد و نام های دوازده گانه ماه با دوازده ماه از اسامی روزها مشترک هستند که در هر ماه زرتشتیان برابر شدن روز و ماه را جشن می گیرند.
در آیین ما، روز سپندارمذ (روز آرمان مقدس) به عنوان روز ایثار، فداکاری، فروتنی و از خودگذشتگی نامگذاری شده است و از آنجا که این احساس پاک بیشتر در وجود و سرشت زنان یافت می شود، در پنجمین روز اسفند در آیین زرتشتی مقام والای زن و مادر گرامی داشته می شود.
براساس سنت باستانی، مردان و فرزندان زرتشتی در روز سپنته آرمئی تی که مظهر ایمان، مهر و محبت و حامی زنان نیک است، به همسران و مادران خود هدایایی تقدیم می کنند و برگزاری مراسم جشن و سرور در این روز ضروری است.
به این ترتیب از محبت و مهربانی زنان سپاسگذاری می شود. در این روز خاص همچنین انجام کارهای خانه بر عهده مردان است و زنان با پوشیدن لباس های نو، مورد تکریم قرار می گیرند. در مراسم جشن اسفندگان در آیین زرتشت همچنین زنان پاکدامن و پرهیزگار که به تربیت فرزندان نیک پرداخته اند و این فرزندان به عنوان شخصی نیک شناخته شده اند، تشویق می شوند.
روز اسفندگان متعلق به همه ایرانیان است همانگونه که زنان زرتشتی دور یک سفره حلقه می زنند و برای دوری خشم و نفرت از سرزمین شان دعا می خوانند.
• یکی مثل ما
اهمیت برگزاری جشن ها و آیین ایرانی از آن جهت مهم به نظر می رسد که ملت توان جهانی کردن جشن های ملی خود را دارد همچون دیگر کشورها و ملت ها جشن و جشنواره نیز از ویژگی های آیین ایرانیان قدیم است. در آیین ایرانیان قدیم وظیفه شاد بودن و نشاط داشتن از بایسته های دینی است. چه وقتی مردمی از شادی های آیین خود آگاهند به دنبال پیروی از مدل های غیربومی و غیرملی نمی روند و تلاش جهت دار خود را برای رسمیت بخشیدن آن در دنیای بیرون از مرزهای داخلی خود انجام می دهند.
بیتا یاری دختر ۲۱ ساله زرتشتی است که در جشن سده با شادی به روی آتش لبخند می زند و امیدوار است تمام ایرانیان جشن های ایرانی را بیش از مدل های خارجی بشناسند. این دختر ایرانی می گوید: «ما در عصری زندگی می کنیم که شادی نیاز زندگی انسان است و ما نیز همچون سایر مردم باید قدرت جهانی کردن جشن های خودمان را داشته باشیم.»
«خسرو پرخیده» سعی می کند در میان جمعیت به موبد اسپند در دست نزدیک شود. او هم یک جوان زرتشتی است که جشن های آیین خود را متعلق به یک گروه اقلیت به نام زرتشتیان نمی داند و می گوید: «با شرایط امروز فکر می کنم جشن های ما متعلق به همه ایرانیان است و انتظار دارم همه در آن شرکت کنند.»
اهورا یک جوان ۱۸ ساله زرتشتی است که معتقد است شادی جشن ایرانیان متعلق به همه است و همه ایرانیان باید شاد باشند.امسال نیز جشن اسفندگان از سوی کانون دانشجویان زرتشتی در تالار جشنگاه خسروی تهران در خیابان جمهوری، خیابان میرزا کوچک خان برگزار شد.آنچه قابل پیش بینی و برنامه سازی درست است توجه به دارایی ملی و بومی است نه تکیه بر الگوهای جهانی. آنچه قابل طرح است تقویت داشته های داخلی است نه تفکر تبلیغاتی خارج از مرزهای آن.
امروز «سپندارمذ» زمان پاسداشت مهر زمین و زمان است که زرتشت مهر را نگهبان زمین مادی نام داده است که مادر را نگهبان جهان.
برگرفته از :روزنامه شرق
مادر با دستی گهواره و با دست دیگر جهانی را تکان میدهد
(به مناسبت جشن اسفندگان )
به نام خداوند جان و خرد
ایرانیان دوران باستان همچون سایر اقوام همدوره خود، از گذشتههای دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان یا الهگانی بودهاند که آنها را حمایت میکردند. با دگرگونی نقش زن بهعنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدایان مادینه نیروی برتر شدند و دست به آفرینش و کارهای خارقالعاده زدند. این بانوخدایان دارای تندیسههایی بودهاند که در جایجای سرزمین ایران و دیگر نقاط جهان یافت شدند. این پیکرکها خصوصیات زنانه بارزی دارند که نماد باروری و مادری و زایش آنهاست. با آغاز پیامآوری اشوزرتشت، پرستش چندخدایی کنار نهاده شد و یکتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گردید. پس سایر خدایان به مقام پایینتر نزول کرده و بدینترتیب امشاسپندان و ایزدان با حضور خود مفاهیم انتزاعی برخاسته از این خدایان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. این فاصلهگرفتن از خدایان اساطیری بطور کامل نبوده و آدمی که مجذوب قدرت بیزوال بانوخدایان اسطورهای خود بود، با اقدامی جبرانی بخشی از قدرت مافوق طبیعی زنانه آنها را در قالبهای دختر شاهپریان و داستانهای روزمره خود جای داده و قسمتی دیگر را هم بصورت زن برتر در ادبیات خود زنده میکند و در یک کلام میتوان گفت در جهانبینی انسان باستانی ابرانسان زن بوده است.
آناهیتا و اشی از جمله ایزدبانوهای ایرانی میباشند که در جایجای نوشتههای باستانی جلوه میکنند. در میان امشاسپندان از لحاظ زبانشناسی زبان اوستایی، سه امشاسپند نخستین یعنی وهومن – اشهوهیشته و خشترهوئیریه، نرینه؛ و سه امشاسپند بعد یعنی سپنتهآرمئیتی و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی، مادینهاند. از سوی دیگر با نگرشی ژرف در معنای این سه نیروی اهورایی
سپنتهآرمئیتی: مهرورزی افزاینده که بعدها به شکل سپندارمذ یا اسفند تغییرشکل داده است که در باور باستان، زمین نماد آن است .
هئوروتات: رسایی که زایش، بالندگی و خروش آبها و چشمهها در ذهن ایرانی یادآور این نیروی خدایی است.
امرتات: بیمرگی و جاودانگی که رویش و بالندگی گیاهان و سبزینگی، نماد باستانی آن است.
میتوان دریافت که هسته اصلی این سه امشاسپند، مهرورزی و عشق بیآلایش و ازخودگذشتگی و پروراندن و زایندگی است و نشانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است. چنانکه در ادبیات ایرانی نیز مادر طبیعت، مام میهن، … بسیار بهچشم میخورد. اگر در باور ایرانی مرد دارای قدرت مردانگی و تفکر و خردورزی بیشتری است، در برابر آن زن نیز دارای مهرورزی، عشق پاک، پاکدامنی و ازخودگذشتگی فراوانتری است که هر یک از ایندو به تنهایی راه به جایی نبرده و حتی روند پویایی گیتی را هم به ایستایی میکشانند. اگر مردان بدنه هواپیمای خوشبختیاند ، زنان موتور آناند که پیکره بیموتور و موتور بیبدنه هیچکدام به تنها به اوج سعادت نمیرسند بلکه ذرهای حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است.
در گاهان ستودهشده، اشوزرتشت خوشبختی بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان میداند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد. و از دیدگاه وی همه انسانها – همه زنان و مردان – دارای حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلی میداند و خوشبختی همسران جوان را در زندگی زناشویی در این میداند که هر یک بکوشند تا در راستی از دیگری پیشی جویند.
این هماهنگی و میانهروی پیامبر بسیار ارزشمند و قابلتوجه است. در زمانیکه در بسیاری از سرزمینها و فرهنگهای جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتی گاهی پس از زایش بیدرنگ زندهزنده به گور میرفت؛ در ایران باستان، زن همکار و همفکر مرد در زندگی زناشویی و حتی گاهی در زمینه حقوقی – دینی و مذهبی – جنگ و پهلوانی بودهاست.
پس از زناشویی و تشکیل خانواده شوهر بهنام نمانوپئیتی (Nemanu Paiti) و زن بهنام نمانوپتنی (Nemanu Patni) خوانده میشود. جزء اول هر دو واژه به معنی خانه و پئیتی و پتنی هر دو به معنای سردار و رئیساند که پئیتی، نرینه و پتنی، مادینه است. ایندو واژه را کدخدا و کدبانو معرفی کردهاند و پیداست همانگونه که شوهر مقام کدخدایی و ریاست خانه را عهدهدار است، زن هم کدبانوی خانه است نه کنیز و مأمور .
در زیر گزیدههایی از متون پهلوی و اوستا را میخوانیم:
پیام 1 : برابری زن و مرد : ما همه فروهران و روانهای زنان و مردان پارسا و راست را میستائیم (یسنا 35-3)
پیام 2 : آموزش زن و فرزند : زن و فرزند خود را از تحصیل دانش و کسب و هنر بازمدار تا غم و اندوه بر تو راه نیابد و در آینده پشیمان نگردی (پندنامه آدرباد ماراسپند)
پیام 3 : در ازدواج : دختر خود را به شوهری ده که هوشیار و دانا باشد …
پیام 4 : در گاه ائیویسروترم به زن پارسایی درود فرستادهشده که در اندیشه و گفتار و کردار راست و پاک بوده و از راه علم و دانش احترامی بدست آورده و نسبت به شوهر صمیمی و فداکار باشد.
پیام 5 : در فروردینیشت کرده 30 ، نام زنان بسیاری نیز که از نظر میهندوستی، دینپروری، فرزانگی و پارسایی به گروه روانان جاوید پیوستهاند یادآوری و به روان آنان درود فرستاده میشود .
پیام 6 : بنا به نوشتههای کتاب نیرنگستان، زنان میتوانند در سرودن یسنا و برگزاری مراسم مذهبی با مردان همکاری کنند یا خود مبادرت نمایند و حتی زنان در دوران سالخوردگی میتوانند وظیفه نگهبانی آتش مقدس را برعهده بگیرند.
پیام 7 : بنا به نوشته کتاب ماتیکان هزار دادستان (هزار قانون) ، زنان دانشمند میتوانند به شغل وکالت دادگستری پرداخته و حتی بر مسند قضاوت بنشینند.
اینک گزیدههایی در مورد جایگاه مادر ایرانی در دوران باستان :
پیام 1 : با پدر و مادر خود مؤدب و فرمانبردار باش و به سخنان آنان گوش فراده، زیرا تا پدر و مادر زندهاند فرزند چون شیری است که در بیشه باشد و از هیچ نترسد ولی چون درگذرند فرزند چون بیوهزنی است که زیردست دیگران گردد و هرچه از او بستانند دم نتواند زد. (اندرز آدرباد ماراسپندان)
پیام 2 : جوانان برای عروسی از والدین کسب اجازه مینمایند. (کزنفون)
پیام 3 : فرزندان در حضور مادر بدون اجازه نمینشستند. (Curtius)
پیام 4 : کورش کبیر هر احترامی که در خور مادری بود به دختر Astyages روا داشت و در هنگام مرگ به فرزندان خود وصیت کرد در هر کار فرمانبردار مادر خود باشند. (Ctes Pars)
پیام 5 : در دربار شاه در مجلس رسمی و غیررسمی در موقع خوراک پایینتر از مادر خود مینشست.
و ایرانیان که سپاسداری را از بایستههای زندگانی شمرده و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نکردهاند برای سپاسداری از جایگاه زن و مادر در هستی، زندگی، آموزش فرزندان نسل آینده و در یک کلام در آبادانی جهان، برابری روز و ماه سپندارمذ یا اسفند را با نام جشن اسفندگان و به یاد کوششهای بیوقفه زنان و مادران در خاطرهها جاوید ساختهاند. پس بیایید در چنین روز فرخندهای در کنار ممس (مادربزرگ) و بامس (پدربزرگ) و پدر و مادر، همسر و فرزندان جشنی بهیادماندنی را رقم زده و بزرگترین مادر یعنی طبیعت و زمین را از آلودگیها پالوده سازیم.
شاید روزی تمام مردمان جهان روز اسفند از ماه اسفند را روز مادر طبیعت (محیط زیست) نام نهادند و جهانی برای نجات مادر طبیعت کوشید
برگرفته از:روزنامه شرق
وصیت نامه کوروش بزرگ
فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشتهام. من آن را با نشانههای آشکار دریافتهام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بختیار بودهام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمیکنم که از هنگام جوانی ناتوانترم.
من دوستان را به خاطر نیکوییهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار خویش دیدهام.
زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز میگذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر میگذرم، شما و میهنم را خوشبخت میبینم و از این رو میخواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم که آزمودهتر است کشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پروردهام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوانتران از شما آزرم بدارند.
تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند.
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد.
از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نیاکان درگذشتهی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید.
پیکر بیجان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که اینهمه چیزهای نغز و زیبا میپرورد آمیخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشتهام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت میبخشد آمیخته گردم.
هماکنون درمی یابم که جان از پیکرم میگسلد ... اگر از میان شما کسی میخواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.
از همه پارسیان و همپیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.
به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.
سالها پیش در این سرزمین جشنها و مراسم مسرت بخشی عنوان روزها را تشکیل می دادند.
مهرگان" نام جشنی است که در شانزدهمین روز از هفتمین ماه سال ( مهر روز در مهرماه ) در ایران باستان برگزار می شد و آن را میترا کانا می خوانند . این جشن بزرگ را در فارسی مهرگان و در کتابهای عربی هرجان نوشته اند . به نوشته اوستا ( بند هشن ) مشی ومشیانه نخستین مرد و زن جهان در این روز از تخمه گیومرت زاده شده اند . جشن مهرگان 6 روز به طول می انجامید ( 16 الی 21 مهرماه ) که روز آغاز آن را مهرگان همگانی و روز پایانی آن را مهرگان ویژه می خواندند .
کتزیاس تاریخ نویس یونانی می نویسد" که شهریاران هخامنشی هیچ گاه روا نبود مست شوند(بیشتر ایرانیان وپارسیان عادت شراب خواری نداشتند) مگر در روز جشن مهرگان که جامه گرانبهای ارغوانی می پوشیدند و درباده پیمائی با دیگران انباز می شدند ( شریک ) . دوریس تاریخ نگار دیگر یونانی نیز می نویسد" که دراین روز پادشاه می رقصید . به گفته استرابو" در جشن مهرگان ، مرزبان ارمنستان، بیست هزار کره اسب به دربار هخامنشی پیشکش می کرد . اردشیر بابکان وخسرویکم ( انوشیروان ) در این روز جامه های نو به مردم هدیه می دادند .
در نوشته های پژوهندگان و تاریخ نگاران ایرانی و عرب نیز خبرهای زیادی درباره جشن مهرگان آمده است . از آن جمله این که درهنگام این جشن ، موبدان موبد خوانچه ای راکه در آن لیمو، شکر، به،سیب وخوشه ای انگورسفید وهفت دانه گذاشته شده بود ، زمزمه کنان ( باژگیران ) نزد پادشاه می آوردند .
ابوریحان بیرونی می نویسد : گویند مهرگان که نام خورشید است در چنین روزی پدیدار شد و بدین سبب این روز را بدونسبت داده اند . پادشاهان در این جشن تاجی به شکل خورشید که دایره ای چرخ مانند در آن نهاده شده بود ، بر سر می گذاشتند . نیز گویند در این روز ، فریدون بر ضحاک پیروز شد . چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون آمدند ، و به یاد آن در جشن مهرگان در سرای پادشاهان مردی دلیر را مأمور می کردند که بامدادان به آواز بلند ، بانگ برمی داشت " ای فرشتکان ، به سوی جهان بشتابید و جهان را از گزند اهریمن برهانید ! " گویند در این روز خداوند زمین را بگسترانید و در کالبدها روح دمید،هم در این روز کره ماه که تا آن هنگام گوی تاریکی بود ، از خورشید روشنایی گرفت .
از سلمان فارسی نقل شده است که گفت : ما در زمان ساسانیان بر این باور بودیم که خداوند یاقوت را در نوروز برای زیور مردان آفرید و زبرجد را درمهرگان و این 2 روز را بر دیگر روزها ی سال برتری داد،همانطور که یاقوت و زبر جد را بر دیگر سنگها .
در واپسین روز این(جشن بیست ویکم ماه فرودین)، ضحاک را در کوه نباوند (دماوند ) به زندان انداخت و مردمان را فرمان داد،که کشتی بر میان بربندند و باژگیران ( زمزمه هایی در غالب نیایش ) و هنگام خوردن و آشامیدن لب از سخن فروبندند. چون زمان چیرگی ضحاک و ظلم وستم او هزار سال به درازا انجامید و ایرانیان دیدند که زندگانی آدمی میتواند این همه طولانی شود ، از آن روز به بعد ، آرزوی نیک شان درباره یکدیگر چنین بود ( هزار سال بزی!) . گمان می رود دعای( صد سال به از این سالها) که تا امروز ایرانیان در جشن نوروز به یکدیگر می گویند ، صورت معقول ترو منطقی تر آن دعای دیرینه باشد .
فردوسی آغاز شهریاری فریدون را در مهر ماه می داند و بنیاد گذاری جشن مهرگان را بدو نسبت داده است"
پرستیدن مهرگان دین اوست تن آسانی و خوردن آئین اوست
اگر یادگار است ازو ماه مهر بکوش وبرنج ایچ منمای چهر
در ایران باستان جشن مهرگان از بزرگترین عیدها به شمار می آمد،همانطور که در بالا ذکر شده مناسبتهای بسیاری را به این روز (ششمین روز مهر ماه) منسوب میدانستند که متاسفانه بعد از گذشت قرنها این جشن بزرگ نیز به همراه بسیاری دیگر از ائینها و ارزشهای غنی به دست فراموشی سپرده شده است. گردشی در تاریخ ائین های ایران باستان ما را به این نکته واقف میسازد که نیاکان ما با داشتن عیدهای گوناگون و جشنهای متعدد در سایه اعتقاد به اهورا مزدا ایزد یکتا، ماه ها و سالها را به شادی می گذراندند و شاید، بدبین ترین انان نیزچنین روزهای سراسر اندوه با مراسم های خاص سوگواری را برای فرزندانشان و ایندگان ایران زمین پیش بینی نمی کردند. گاه به این می اندیشم، کدام واقعه تلخ می تواند چنان توانایی داشته باشد، تا ان شادیهای مستمر را به چنین اندوه و افسردگی مزمنی تبدیل کند!؟
ای ایران ای مرز پر گهر |
|
ولنتاین نه فقط سپندارمذگان
به نام ایزد یکتا
در سالهای اخیر به دلیل گسترش شبکه های مختلب اطلاع رسانی بین قاره ای و بین کشوری از قبیل شبکه های اینترنتی و شبکه های گسترده ماهواره ای و............ دنیای اطراف ما کوچک و کوچک تر شده است.
این رویداد قرن بیستم کذشته از فواید مختلف و موثر ان،دارای معایبی می باشد،که می توان به عنوان مثال"نفوذ اداب و سنت های فرهنگ های مختلف به دیگر کشورها را نام برد.که متاسفانه کشور ایران زمین نیز با تاریخ کهن و باستانی خود از این رویداد جدا نبوده است.
ساکنان کشور باستانی ایران،در حدود 4500 سال پیش دارای عقاید،فرهنگ و اداب و رسومی بودند که در نوع خود بی نظیر است.برگذاری جشنها و بیشتر این ادابها و عقاید معرف ارزشهای انسانی و اعتقاد به اهوره مزدا،ایزد یکتادرهزاره سوم پیش از میلاد هستند.که در اینجا نمونه ای از انها را به اختصارمرور
می کنیم.
سپندارمذگان یا جشن مزد گیران=روز عشق در ایران باستان
سپندارمذگان"نام جشنی است که در روز سپندارمذ روز(روز پنجم)ماه سپندارمذ(اسفند) برگذار میگردید.ابوریحان بیرونی می نویسد:که این جشن ویژه زنان بوده است و در ان از شوهران خویش
هدیه دریافت می کردند. و از این رو ان را جشن مزدگیران نیز می خوانند.لازم به ذکر است که به پیشنهاد استاد پور داود*((پیشکام و بنیان گذار دانش اوستا شناسی در ایران))برای زنده کردن این جشن در هیاتی امروزی،این روز به نام (روز پرستار) اعلام شده بود.البته امروزه اخرین تلاشها
نیز شکست خورده و دیگر نامی از ان نیست؟؟
سپندارمذ که در اوستا ((سپند ارمیتی)) امده،مرکب است از دو جز سپنت"به معنی ورجاوند-ارمیتی"که معنی انرا اندیشه،بردباری،سازگاری و فروتنی نوشته اند.در اوستای نو"سپندارمذ نام
یکی از امشاسپندان است،که در گروه سه گانه امشاسپندان(سپندارمذ،خرداد،امرداد)جای دارد و از نمادهای مادر-خدائی اهوره مزدا به شمار می اید.این امشاسپند*بانو در جهان مینوی*نماد دوستداری،
بردباری و فروتنی اهوره مزدا و در جهان استومند*نگاهبان زمین،پاکی و باروری و سرسبزی ان است.او دختر اهوره مزدا.ایزد بانوی ابان(اردیسور اناهیتا)،دین* و اشی* از یاران و همکارن اویند.
ترومیتی"دیو ناخشنودی و خیره سری همستار(به معنی دشمن،مقابل) اوست.در گاهان یکی از بخش های شش گانه اوستا از امشاسپند بانو سپندارمذ به عنوان پرورش دهنده افریدگان یاد می شود و از طریق اوست که مردم برکت می یابند.پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال به نام این امشاسپند بانو است.گل بیدمشک را نیز ویژه او دانسته اند.
این ائین و جشن کهن گویای این مهم است که در 4500 سال پیش نیاکان و پیشینیان ما به ارزشهای انسانی معتقد بودند و به انها احترام می گذاشتند.این در حالی ست که ساکنان قاره امریکای کنونی و بیشتر نواحی اروپای امروزی در بدویت کامل می زیستند، هیچ گونه جامعه ای نداشته و توده های کوچک انسانی به صورت پراکنده در کوه ها، دشتها و برخی نیز در غارها زندگی میکردند.بدیهی ست در چنین محیطی قانون وجود نداشته،انسانها با خوی حیوانی خود زندگی می کردندو برای مرتفع
کردن نیازهای خود(جسمی،جنسی) بدون هیچ ممنوعیتی از کوتاه ترین راه استفاده می کردند ولو اینکه ان شخص هم خون خودشان باشد.دزدی،قتل، غارت و فحشا از عادتهای روزمره انان محسوب
مگردیده است. در قسمتی از کتاب خاطرات پرفسور حسابی در مقام تشکر از استاد خود انیشتین می نویسد"استاد:من افتخار می کنم که شاگرد دانشمند بزرگی چون شما هستم،،و در جواب استاد،نوشته اند"این طور نیست،من هستم که به انسانی چون شما افتخار می کنم.زمانی که در کشور شما دانشمندی همچون ابوریحان بیرونی زندگی می کرد،مردم کشور من در بدویت و یک زندگی نیمه حیوانی و وحشی می زیسته اند.
روز والنتاین عنوان جشنی است با مضمون بزرگداشت عشق، به تقلید از روز سپندارمذ ایران باستان،با سابقه ای حدود چند دهه،مربوط به کشورهای غربی.در مورد خواستگاه و ریشه به وجود امدن والنتاین روایات و داستانهای مختلفی موجود است که در یکی از شایع ترین انها امده است" زمانی که دو کشور در جنگ به سر میبردند،دولت وقت ازدواج سربازان جوان را ممنوع اعلام
می کند.در این میان کشیشی به نام پدر والتنیزه به صورت پنهانی مراسم ازدواج سربازان با همسران مورد علاقه اشان را انجام می داد.حکومت از عمل این پدر روحانی مطلع می شود.بعد از دستگیری،ایشان در دادگاهی به جرم نقض قانون محکوم به اعدام می شوند.از ان به بعد سال روز مرگ والتنیزه را روز عشق یا همان والنتاین نام گذاری کردند.در این روز یعنی 14 فوریه همه ساله
عشاق به یکدیگر هدیه می دهند و این روز را جشن می گیرند.والنتاین با قدمت چند دهه ای خود نمی تواند جایگزین مناسبی برای سپندارمذگان کهن ما،یادگار پداران و نیاکان نیکمان باشد.در نگاهی متفکرانه به روشنی می توان تفاوت فاحش فقر و ثروت فرهنگی این دو را دریافت.هر چند هر دو ائین معرف ارج نهادن به یک ارزش والای انسانی است.
زمانی که نیاکان(پدر والتنیزه)درحال دریدن یکدیگر،قتل،غارت وفحشا بودند،در ایران زمین همه ساله جشن عشق بر پا می شد.
سپندارمذ در تقویم ایران باستان مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم کنونی این روز مصادف است با بیست و نهم بهمن ماه29/11/".ما فرزندان ایران زمین وارث میراث این کهن دیار سپندارمذگان روز یک شنبه بیست و نهم بهمن سالروز عشق رادر ایران جشن می گیریم.
بدرود/