جشن مهرگان

سالها پیش در این سرزمین جشنها و مراسم مسرت بخشی عنوان روزها را تشکیل می دادند.

مهرگان" نام جشنی است که در شانزدهمین روز از هفتمین ماه سال ( مهر روز در مهرماه ) در ایران باستان برگزار می شد و آن را میترا کانا می خوانند . این جشن بزرگ را در فارسی مهرگان و در کتابهای عربی هرجان نوشته اند . به نوشته اوستا ( بند هشن ) مشی ومشیانه نخستین مرد و زن جهان در این روز از تخمه گیومرت زاده شده اند . جشن مهرگان 6 روز به طول می انجامید ( 16 الی 21 مهرماه ) که روز آغاز آن را مهرگان همگانی و روز پایانی آن را مهرگان ویژه می خواندند .

 کتزیاس  تاریخ نویس یونانی می نویسد" که شهریاران هخامنشی هیچ گاه روا نبود مست شوند(بیشتر ایرانیان وپارسیان عادت شراب خواری نداشتند) مگر در روز جشن مهرگان که جامه گرانبهای ارغوانی می پوشیدند و درباده پیمائی با دیگران انباز می شدند ( شریک )  . دوریس تاریخ نگار دیگر یونانی نیز می نویسد" که دراین روز پادشاه می رقصید . به گفته استرابو" در جشن مهرگان ، مرزبان ارمنستان، بیست هزار کره اسب به دربار هخامنشی پیشکش می کرد . اردشیر بابکان وخسرویکم ( انوشیروان ) در این روز جامه های نو به مردم هدیه می دادند .

 در نوشته های پژوهندگان و تاریخ نگاران ایرانی و عرب نیز خبرهای زیادی درباره جشن مهرگان آمده است . از آن جمله این که درهنگام این جشن ، موبدان موبد خوانچه ای راکه در آن لیمو، شکر، به،سیب وخوشه ای انگورسفید وهفت دانه گذاشته شده بود ، زمزمه کنان ( باژگیران ) نزد پادشاه می آوردند .

 ابوریحان بیرونی می نویسد : گویند مهرگان که نام خورشید است در چنین روزی پدیدار شد و بدین سبب این روز را بدونسبت داده اند . پادشاهان در این جشن تاجی به شکل خورشید که دایره ای چرخ مانند در آن نهاده شده بود ، بر سر می گذاشتند . نیز گویند در این روز ، فریدون بر ضحاک پیروز شد . چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون آمدند ، و به یاد آن در جشن مهرگان در سرای پادشاهان مردی دلیر را مأمور می کردند که بامدادان به آواز بلند ، بانگ برمی داشت " ای فرشتکان ، به سوی جهان بشتابید و جهان را از گزند اهریمن برهانید ! " گویند در این روز خداوند زمین را بگسترانید و در کالبدها روح دمید،هم در این روز کره ماه که تا آن هنگام گوی تاریکی بود ، از  خورشید روشنایی گرفت .

 

از سلمان فارسی نقل شده است که گفت : ما در زمان ساسانیان بر این باور بودیم که خداوند یاقوت را در نوروز برای زیور مردان آفرید و زبرجد را درمهرگان و این 2 روز را بر دیگر روزها ی سال برتری داد،همانطور که یاقوت و زبر جد را بر دیگر سنگها .

در واپسین روز این(جشن بیست ویکم ماه فرودین)، ضحاک را در کوه نباوند (دماوند ) به زندان انداخت و مردمان را فرمان داد،که کشتی بر میان بربندند و باژگیران ( زمزمه هایی در غالب نیایش ) و هنگام خوردن و آشامیدن لب از سخن فروبندند. چون زمان چیرگی ضحاک و ظلم وستم او هزار سال به درازا انجامید و ایرانیان دیدند که زندگانی آدمی میتواند این همه طولانی شود ، از آن روز به بعد ، آرزوی نیک شان درباره یکدیگر چنین بود ( هزار سال بزی!) . گمان می رود دعای( صد سال به از این سالها) که تا امروز ایرانیان در جشن نوروز به یکدیگر می گویند ، صورت معقول ترو منطقی تر آن دعای دیرینه باشد .

 فردوسی آغاز شهریاری فریدون را در مهر ماه می داند و بنیاد گذاری جشن مهرگان را بدو نسبت داده است"

پرستیدن مهرگان دین اوست               تن آسانی و خوردن آئین اوست

اگر یادگار است ازو ماه مهر              بکوش وبرنج ایچ منمای  چهر

در ایران باستان جشن مهرگان از بزرگترین عیدها به شمار می آمد،همانطور که در بالا ذکر شده مناسبتهای بسیاری را به این روز (ششمین روز مهر ماه) منسوب میدانستند که متاسفانه بعد از  گذشت قرنها این جشن بزرگ نیز به همراه بسیاری دیگر از ائینها و ارزشهای غنی به دست فراموشی سپرده شده است. گردشی در تاریخ ائین های ایران باستان ما را به این نکته واقف میسازد که نیاکان ما با داشتن عیدهای گوناگون و جشنهای متعدد در سایه اعتقاد به اهورا مزدا ایزد یکتا، ماه ها و سالها را به شادی می گذراندند و شاید، بدبین ترین انان نیزچنین روزهای سراسر اندوه با مراسم های خاص سوگواری را برای فرزندانشان و ایندگان ایران زمین پیش بینی نمی کردند. گاه به این می اندیشم، کدام واقعه تلخ می تواند چنان توانایی داشته باشد، تا ان شادیهای مستمر را به چنین اندوه و افسردگی مزمنی تبدیل کند!؟