درود
مردم، تصویری که از جای ناودان بر روی دیوار افتاده بود را به شمایل حضرت عباس تشبیه کرده وبرای زیارت آن سر ودست میشکاندند
ببینید کار نوادگان کورش به کجا رسیده که دیوار پرست شدن و به آیین خود هم توهین می کنند
وای بر ما اگر یک بیگانه این تصویر ها را ببیند
وای بر ما....
جشن بهمنگان در روز وهمن(وهومن)از ماه وهمن(بهمن) از سالنامه ی زرتشتیان برابر با 26 دی سال شمار خورشیدی برگزار می شود . بهمن از واژه ی اوستایی وهومن (vohomana) به معنای اندیشه نیک است که از وه(vah) پهلوی ودراوستا ونگهو (vangho) به معنای نیک و من(mana) به چم اندیشه درست شده است . فروزه ی وهومن یکی از فروزه ها(امشاسپندان) اهورا مزدا است ودر دنیای مینوی مظهر اندیشه نیک و دانش خدادا است .پاسبانی چهارپایان سودمند در دنیای گیتایی به این امشاسپند واگذار شده است واز این روی زرتشتیان درجشن بهمنگان یا بهمنجه از کشتار حیوانات و خوردن گوشت آنان خود داری می کنند(دلیل اسطوره یی آن را در نوشتار دیگری خواهم نوشت) و برخی از متعصبین این عمل را در همه ی روز های ماه بهمن ادامه می دهند .در نزد زرتشتیان در روزهای وهمن (دومین روز هر ماه ) وروز ماه روز دوازدهم هر ماه روز گوش (روز چهاردهم هر ماه) و روز رام (روز بیست ویکم هر ماه ) به نام روز های نبر(nabur) معروفند ودر هر ماه چهار روز نامبرده شده زرتشتیان نبر نگه می دارند به این معنا که در این روز ها گوسفند ودیگر حیوانات سودمند را نمی برند (ذبح نمی کنند) وگوشت انان را نمی خورند (این کار شاید نزدیک ترین عمل به روزه در ادیان دیگر باشد وگر نه در دین بهی روزه حرام است.
این روز (جشن بهمن گان ) به مردان اندیشه ور واشون تعلق دارد و در نزد زرتشتیان به عنوان روز پدر نامیده می شود . در این روز زنان به مرد خود و فرزندان به پدران خود هدیه شایان می دهند و از آنان سپاس گزاری می کنند .
بابلیان را آغازگر اخترشناسی وگاهنامه شناسی می دانند.دردوران باستان مصریان نیز در این زمینه پیشترفته بودند
وایرانیان نیزاز این دانش بی بهره نبودند.
بابلیان ویهودیان ومصریان گاهنامه ماهی (قمری)نگاه می داشتند یعنی براساس ارتباط ماه با زمین .اما ایرانیان سال خورشیدی
نگاه می داشتند یعنی براساس ارتباط خورشید بازمین.
برای سال در اوستا دو واژه به کار رفته است.نخست یارyare که در آلمانی وانگلیسی yehrوyear گویند واژه ی
یایرئیریه صفت است به معنی فصل و سالی همین واژه است که در اوستا از برای گهنبار و یا همان جشن های شش گانه ی سال
به کار می رود و واژه دوم سرذ sereza که در پهلوی سل sal ودر فارسی سال گویند واژه سرتsareta
که در پهلوی سرت ودر فارسی سرد گویند از ریشه ی واژه ی سرذ می باشد .
سال به 12 ماه بخش می شود .ماه در اوستا ماونگهmavangah هم نام ستاره ی نامدار است و هم نام بخشی از سال
وهرماه به سی روز بخش می شود.روز در اوستا ازن azan یا اینayan=ayah=ایرayar در برابرشب
که در اوستا خشپن khashpan نامیده می شود .واژه روزدر فارسی و روچrauch درپارسی هخامنشی و
رئوچه raochah در اوستا یکی است اما در پارسی هخامنشی و اوستا به معنای فروغ وروشناست.
به این ترتیب سال 360 روز می شود وآغاز سال بعد هر سال 5 روز و5 ساعت و48 دقیقه و46 ثانیه دیرتر انجام
انجام می شد.برای رفع این مشکل هخامنشیان هر شش سال یک ماه به سالشان می افزودند.سال هخامنشی از ماه باگ یادی
bagyadiآغاز می شد.باگ یادی از باگ=بغ (خداوند)واز ریشه واژه ی ید=یز yaza(ستایش) که روی هم ماه
ستایش خداوند می شود.می دانیم که جشن مهرگان که ایزد مهر به نام اوست در سنگ نوشته های میخی هخامنشیان «بغ مهر»
نامیده می شود.گاهنامه اوستایی ظاهرا در اواخرپادشاهی داریوش بزرگ در میان سال های 493و486 پیش از مسیح
رواج گرفته و معمول شده باشد.و معمول شدن جشن نوروز به جای جشن باگ یادی (مهرگان) از همان عهد است
از ماه های هخامنشی 9 ماه در دست است که در سنگ نوشته بهستان توسط داریوش یادگار مانده است .
اشکانیان هم همان گاهنامه هخامنشیان را دنبال کردند.ساسانیان بخش 12ماه و هر ماه 30 روز در سال را حفظ کردند و
برای هر روز نامی معین کردند همچنین 5 روز هم به آخر سال افزودند وبه نام نسکها ی گاتها مقدس نام گزاری کردند .به این
ترتیب سال ساسانی 365 روز شد.وبرای جبران 5ساعت و48دقیقه و46 ثانیه در آغاز سده ششم میلادی روش
بهیزک(کبیسه)را انتخاب کردند.یعنی هر چهار سال یک روز به سال می افزودند وبه ان روز نام اوردادavardato
یعنی روز افزوده خداداد می نامیدند.در زمان سلطان جلال الدین آخرین اصلاح گاهنامه توسط مرد بزرگ ایرانی
حکیم خیام صورت گرفت وبه نام گاهنامه جلالی خورشیدی نام گذاری شد.در سال 1304 رضا شاه دستور داد که
گاهنامه خورشیدی که در هنگام ورود تازیان از رواج افتاده بود جای گزین گاهنامه قمری شود و مبدا تاریخ را
در هجرت پیامبراسلام نهاد.اما نوروز همچنان تاریخ انجام سال بود .هر چند مبدا تاریخ در باستان تاریخ نشست
پادشاهان به تخت شاهی بوده است مانند جلوس یزدگرد در روز ارد از ماه آرمئیتی اسفندارمذ سال 632میلادی
که هنوز در میان زرتشتیان رواج دارد .
اکنون می پردازیم به جای ماه ها در گاهنامه اوستایی( در اوستا نام 7 ماه باقی مانده است ).
1)فروردین: ماه فره وشی ها وروان های پاسدارو پیشرفت دهنده.
2)اردی بهشت: ماه راستی ها ودادگری ها
3)خرداد: ماه خودشناسی و رسایی ها
4)تیر: ماه برکت وفراوانی
5)امرداد: ماه بی مرگی وجاودانی ها
6)شهریور: ماه نیروی سازنده وبرگزیده ها
7)مهر: ماه دوستی وپیمان
8)آبان: ماه آب ها
9)آذر: ماه آتش وفروغ پاکی
10)دی: ماه دهش ، دادار
11)بهمن:ماه خرد ،منش نیک
12)اسفند: ماه مهروآرامش افزاینده
(برای جلوگیری از دوباره کاری نام اوستایی ماه ها را در نام روزها آورده ام ).
گفتیم هر یک از ماه ها بی کم وبیش دارای 30 روز بودهاند که هر روز نام ویژه داشته
نام روز پهلوی نام اوستایی آوانوشت معنای روزها
هرمزد اهورمزد ahuramazada خدای جان وخرد
بهمن وهومنه vohomana منش (اندیشه)نیک
اردی بهشت اشه وهیشته asha vahishta راه راستی دادگری
شهریور خشثروئیریه khashasra vairiya توان برگزیده وسازنده
اسفندارمذ سپنت آرمئیتی sepanta armaiti مهر وآرایش افزاینده
خرداد هئوروتات haurotata رسایی وخود شناسی
امرداد امرتات ameratat بی مرگی وجاودانی
دی به آذر دئوش daush آفریدگار
آذر آتر atar آتش وفروغ
آبان اپم apam آب ها
خیر(خور-خورشید) هورخش haurakhashasa خورشید
ماه ماونگه mavangha ماه
تیر تیشتریه tishtariya ستاره باران
گوش گئوش geush گیتی
دی به مهر
مهر میثر misra پیمان ودوستی
سروش سرئوش seraosha کارکرد به ندای وجدان وپیام آوردین
رشن رشنو rashnu دادگری
فروردین فره وشی farahvashi روان پاسدار ، پیشرفت
ورهرام ورثرغن veresraghna پیروزی
رام رامن raman صلح وآشتی
باد وات vata باد ، هوا
دی به دین
دین دئنا daena دین
ارد(ارت) اشی ونگهوهی ashivangvuhi برکت وداده اهورایی
اشتاد(ارشتاد) ارشتات arshtat کار ،داد ، راستی
آسمان اسمن asman آسمان
زامیاد(زامیات) زم zam زمین
مانتره سپنت منثر سپنت mansra sepanta سخن اندیشه زا ، نماز، گفتارنیک
انارام(انغران) انغرنه رئوچاو anghara raochav روشنایی بی پایان
می بینید که روز 1 و8و 15 و23 به نام اهورا مزدا نامگذاری شده است که شاید نزدیک ترین شکل به هفته دین های سامی باشد.
گفتیم هر سال به 12 ماه و هر ماه 30 روز که 360 روز می شود وسال خورشیدی 365 روز است که نام 5 روزبیرون سال اوستایی
را پنجه دزدیده شده می نامند .(در مورداین 5 روز در جستاری که به مناسبت چهارشنبه سوری می نویسم سخن می گوییم).
اما نام این پنج روز که در گاهنامه اوستایی بیرون از ماه ها آمده است این چنین است :
نام روز به پهلوی نام به اوستایی آوانوشت اوستایی برگرفته از
1)اهونودگاه اهون ویتی ahuna vaiti نخستین بخش گاثا اشو زرتشت
2)اشتودگاه اوشت ویتی ushto vaiti دومین بخش گاثا اشو زرتشت
3)سپنتمدگاه سپنتا مینو sepanta maino سومین بخش گاثا اشوزرتشت
4)وهوخشثرگاه وهوخشثر vohukhshasra چهارمین بخش گاثا اشو زرتشت
5)وهشتواشت وهیشتوای vohishtoishti پنجمین بخش گاثا اشو زرتشت
نام روز بهیزک (کبیسه)گفتیم اورداد avardato به معنای روز افزوده خداداد است .
در گاهنامه خورشیدی کنونی 5 روز آخر سال به افزوده روز 30 اسفند به ابتدا سال آمده که روز 31 فروردین روزاول ماه اردی بهشت
می شود وتا آخر که روز 25 شهریور روز اول مهر زرتشتی است . برای این اختلاف است که روز تیر از ماه تیر که در گاهنامه
زرتشتی روز 13از ماه تیر است در گاهنامه خورشیدی روز دهم می شود وهمچنین روز مهر از ماه مهر و بهمن که روز شانزدهم است
روز10 مهر و بهمن خورشیدی می شود .
باری به هر جهت این گونه است گاهنامه زرتشتی.
سرچشمه
زن در میان ایرانیان همیشه از ارزش بالایی برخوردار بوده است به طـــوری که ارزش زن را در نوشتههای پیشینیان، چه نوشتههای باستانی و چه نوشتههای بعد از اسلام، میتوان دید.
تاریخ ایران نیز گواهی بر ارزش زن است. جوامع نخستین در ذهن خود دوران مادرشاهـــی را هنوز در یاد دارند ؛ که از فلات ایران آغاز شـــــد و بعد به اروپا به ویـــژه یونان رسید و دوران هلنسیم یونان و روم را رقـم زد. واژهی مقـدس مادر از ریشهی mâ از زبان متقـدم هنـد و اروپایی به معنای مـحافظت کـردن و مراقب بـودن صـدها سـال پیش از به وجود آمدن واژهی پدر از ریشهی pâ از زبان متقدم هند و اروپایی به معنای پایدن (همین ریشه را هنوز هم در زبان فارسی داریم) در میان هند و اروپاییان به کار میرفت. از این روی اسـت که در دوران مادرشاهی که قدرت قبیلهها و سرزمینها در دست زن خانواده بود و زن محور اصلی جامعه بوده است ایزد بانوها به وجود آمدند. از دوران مادرشاهی آثـاری در دسـت اسـت کــه کهنترین ایزد-بانوی (که بیشتر با ایزد بانوان بـاروری ارتباط مستقیـم داشـته اند) در منطقـهی ویلندرف اتریش یافت شده است که به سه هزارهی سوم پیش از میلاد بر میگــردد.
در فـلات ایران ایزد( بانو ننهی( neneyالنا elena ایزد بانوان ایلامی و شوش) اپم نپات) apam napatو مثیره misrah(ایزد بانوان هند و ایرانی)، ایشتار ishtarایزد بانوی بابلی و کلدی، (سـرس وی sarsevi(هنـدو، آفرودیتafrodit، ونـوس venuseو هکات hakataدر یـونان قـدرت فـراوانی داشتند. ایرانیان مهاجـر از خاستگاه آریایی (ایران وئچ) زودتـر بـه تکامل تمدنی رسیدند و در اواخر هزارهی دوم پیش از میلاد از دوران مادرشاهی خارج شدند زیرا دوران جدید به نیروی جسمانی بیشتری نیاز داشت هر چنـد باستان شناسـی تقریباً ثـابت کرده است که زنان دوران مادرشاهی از دید نیروی اندامی بسیار نیرومندتر از زنان کنونی بوده اند و تقاضای آن دوران هم آن را ایجاب می کرد.
ما ایرانیان چند صد سال پیش از دوران پادشاهی ماد از دوران مادرشاهی به دوران مردسالاری وارد شدیم. شاهان مادی به زنان خود احترام بسیاری میگذاشتند و شه بانوهای ایرانی همانند شاهان در امور کشوری سهیم بودند. به گفتهی هرودوت کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود ماندانا مینشست.
آموزشهای دینی ایرانی که با آمدن اشو زردشت به درخشانی ویژهای رسید نه تنها جایگاه زن را در اجتماع کم نکرد بلکه یکسانی حقوق زن و مرد را پایه گذاری کرد. در گاتها هر جا اشو زرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا میخواند از زن نایری nairiya ومرد ،نا na جداگانه و با ارزش یگانه نام میبرد و همچنین زن را در هنگام اختیار کردن همسر آزاد میگذارد و حق انتخاب همسر را به زن میدهد. گاتها یسنا 53 بند 4 اشوزرتشت به همسران جوان سفارش میکند که با خرد همراه شوند. همچنین اشو زرتشت به دختر کوچک خود پورچیست می فرماید: «آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو به آن فرمان دهد ».(گاتها 53 بند 3-4) و در همین بند از همین هات آزادی را به زنان هدیه میدهد و انتخاب همسر نشانهای از همین آزادی است. همچنین در اوستای متأخر نیز همیشه زنان را بلافاصله بعد از مردان جداگانه و مستقل و با هویت یکسان با مردان میآورد. تساوی بین زن و مرد در دین زرتشتی چنان است که 6 فروزهی اورمزد اهورامزدا (امشاسپندان در اوستای نو) به 3 امشاسپند مرد و زن تقسیم میشود. فروزههای وهومنه (بهمن) ، اشه وهیشتا (اردیبهشتامشاسپند) و خَشترَا (شهریور امشاسپند) از جهت واژگانی در دستور زبان اوستایی مردانه و سه فروزه دیگر یعنی سپنته آرمَیتی (سپندارمذ) ، هُوروَتات (خرداد امشاسپند) و اَمرتات (امرداد امشاسپند) از جهت واژگانی زنانه میدانیم.
این تساوی بین زن و مرد که از دین زردشتی وارد فرهنگ ایرانی شد باعث گردید در بسیاری از تمدن و زوایای فرهنگی ایران رسوخ کند. ادبیات نیز از این بعد فرهنگی جدا نماند. ادبیات ایران به زن همیشه احترام ویژه میگذاشت و میگذارد به طوری که افراد شرور داستانها بسیار کم دیده میشود که زن باشند اما وجود داشته اند ؛ برای مثال جادوگران زن در ادبیات ایران بسیار وجود داشته و دارند این در زبان اوستایی پئیریکا pairikaو در زبان پهلوی پری pari به معنای زن بدکار، جادوگر و دوستار بدی است. این پریها از دیو زنی که دختر اهریمن است و جهی jahiنامیده میشود پیروی میکند. در شاهنامه می توان نمونهی آن را در خوان چهارم رستم دید و همچنین در ادبیات پهلوی، ساسانیک، زنی که به فرهاد پیام مرگ شیرین را داد میتوان نام برد.(البته در داستان به روایت نظامی مرد آمدهکه باز خود نمایانگر احترام به زن است) اما در بسیاری از نوشتههای باستانی زن بسیار نیک نقش است.درداستان ویس و رامین که از دوران پارتیان به دست ما رسیده با آنکه ویس دامن خود را به گناه آلوده میبیند اما به وجود آورندگان این داستان زیاد ویس را در متن گناه تنها نمیدانند و رامین را نیز همکار گناه میدانند.
توجه داشته باشید در دین زرتشتی وجودی به نام آدم و حوا و وسوسه ی حوا و چیدن گیاه ممنوعه و جریانات آن وجود ندارد و اعتقاد بر این است که بعد از کیومرث، مشیه و مشیانه از ریشه ی یک گیاه (اکثراً میگویند ریواس) به وجود آمدند و بالیدن و زندگی را نیک آغاز کردند.
فرهنگ نیک نگری به زن در ایران باعث شده است که استاد سخن،فردوسی بزرگ در شاهکار خود به زن همانند فرهنگ خود دیدهی مثبت داشته باشد. در سراسر شاهنامه زنی را نمیتوان یافت که اندیشههای اهریمنی او برجستهتر از اندیشههای اهورایی او باشد. اگر زنانی مانند سودابه هم در شاهنامه گناهکار معرفی شده اند ؛ این زن نمونهی یک آدم معمولی است و در ضمن سودابه را در ذهن داشته باشید که ایرانی نبوده است و ازهاماوران یعنی اقوام آریان غیر مزدیسنی یش از زردشتی بوده است که فرهنگش از فرهنگ مزدیسنی حتی پیش زردشتی بسیار پایینتر بوده است.
در شاهنامه زنان ایرانی دارای نقشی سیار مثبت هستند این نقش را در میان زنان پارسای تورانی نیز میبینیم. همچنان که در فروردین یشت فرَوَشی زنان پارسای سرزمینهای تورانی ستایش شده است (فروردین یشت کرده ی 31 بند 143). اگر در شاهنامه فرانک مادر فریدون و کتایون، (در اوستا هوتوس ) همسر گشتاسب، گرد آفرید دخت هژیر و گردیه خواهر بهرام چوبینه از ایرانیان برجسته هستند و ستایش شده اند همانند آنان فرنگیس و منیژه دختران افراسیاب و جریره دختر پیران ویسه نیز به نیکی یاد شده اند.
اما نخستین زنان در شاهنامه چه کسان هستند و از نظر نوشتار دینی و نوشتار ملی چه تفاوتی با هم دارند؟
در شاهنامه نخستین زن یا بهتر بگویم دو نخستین زن، زیرا دو زن با هم یکسان و همراه درون نوشته ها می شوند، دو دختر (در برخی موارد می گویند دو خواهر) جمشید بودند، که اژی دهاک (ضحاک)
پس از چیرگی بر جمشید آنان را به همسری می گیرد، نخستین بار این گونه توصیف میشوند.
دو پاکیزه ازخانهی جمّشیـــــــد
بـرون آوریدند لـرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افســـر بدند
ز پوشیده رویان یکی شــهرناز
دگر ماهروئــــی به نام ،ارنواز
شهرناز و ارنواز نام دو دختر جمشید در شاهنامه هستند که نخستین زنان شاهنامه شناخته میشوند. این دو بانو در اوستا به ترتیب سنگهَوک sanghavak و ارنوک arenavak آمده اند. این دو بانو بعد از این که به دست اژی دهاک می افتند به وی سپرده میشوند.
در شاهنامه چاپ مسکو دو بیت است که در میان قلاب قرار دارد و توضیح در مورد سرانجام بعد از دستگیری آنان به دست اژی دهاک است. این دو بیت که در قلاب است در چاپ باستفری بیرون
از قلاب قرار دارد (بیت هایی که در قلاب است نشانگر الحاقی بودن است) این چنین آمده است:
به ایـوان ضحاک بردندشان
بــــدان اژدههافـش سپردندشــان
بپر دختشان از ره بدخویـــی
بیاموختندشان تنبل و جادویـــــی
در این دو بیت واژه ای که می تواند مورد توجه قرار گیرد جادویی است ؛ پیشتر اشارهای کردیم به زنان جادو که به آن در پهلوی پری گویند، پریها زنان جادوگر و در ادبیات ما پریان (در ادیان ابراهیمی شاید همان جن) موجودات شر بوده اند. پریان آدمی را آسیب میرساندند و مایهی فتنه بودند. در داستانهای شهرزاد ِ قصّهگو می توانیم نمونههایی از آن را پیدا کنیم یا در داستان عامیانهی امیرارسلان نامدار، این جادوگران مایهی آسیب وگمراهی جامعه بودند و با افسونهای خود به دین راستی ضربه میزدند. ابتدا این زنان چهرهای مقدس داشته اند ؛ هنگامی که جوامع ابتدایی در متن خرافات زندگی میکردند و این نوع زنان ومردان جادوگر حافظ جامعه به نوعی پنداشته شدند اما با تغییرات فرهنگی ایران و آمدن پیامبر زردشت بزرگ این نقش مانند دیگر نقشهای خرافهای و پنداری نادرست بدل به دیوها، که روزگاری خداهای هند و ایران بوند، شدند که نوعی دشمن دین مزدیسنی به شمار میرفتند.اژی دهاک که در اوستا از دیوان و دشمنان مزدیسنی است وموجودی سه کلهی سه پوزهی شش چشم و مایهی آسیب آدمی تصویر شده است. باید هم همسرانی همانند داشته باشد که او را در آسیب رساندن به مزدیسنان همراهی کنند.اگر چه در شاهنامه جنبهی ملی این اسطوره بیشتر از جنبهی دینی است اما در زوایای پنهان می توان اندیشههای ضد دینی اژیدهاک و فساد او را دید.
در هنگام قیام فریدون و کاوه بر اژی دهاک بخشی از نیایشهای فریدون برای دستیابی بر آژی دهاک به شهرناز و ارنواز اختصاص دارد. در اوستا سه بار نام شهرناز و ارنواز آمده و آن هم در بخش یشتها است و در نیایشهای فریدون نام این بانوان آمده است.در آبان یشت (یشت 5) که اختصاص به ایزد بانو اردوی سوره آناهیتا دارد در کردهی نهم بندهای 33تا35، در گوش یشت (درَواسپ یشت) که یشت نهم است- کرده ی سوم بندهای 13تا15 و در رام یشت که یشت پانزدهم است کردهی ششم بندهای 23تا25 بیان کنندهی نیایشهای فریدون به ایزدان است ، برای دستیابی به آنچه که میخواهد. متن نیایش فریدون در تمامی یشتهای گفته شده چنین آمده است:« مرا این کامیابی ارزانیدار که من بر «اژی دهاک»- [اژی دهاک] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [گونه] چالاکی، آن دیو بسیار زورمند دروج، آن دروند آسیب رسان جهان و آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید- پیروز شوم و هر دو همسرش «سنگهوک» و «ارنوک» را- که برازندهی نگاهداری خاندان و شایسته زایش و افزایش دودمانند- از وی بربایم.»
ایزدان نیایشهای فریدون را پاسخی مثبت میدهند و فریدون به کامیابی میرسد.
نکتهای که در این بند از یشتها مهم است این است که این دو بانو به عنوان دختران جمشید نیامده اند اما در نوشتارهای پهلوی آنان به عنوان دختران جمشید آمده اند و در شاهنامه هر دوی اینان عنوان شده.
در شاهنامه علت این که این دو همسر اژی دهاک شده اند را گفتگوی ارنواز با فریدون این گونه بیان میکند:
چو بشنید ازو این سخن ارنــــــواز
گشــاده شــــدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویـــــــــــی
که ویران کنی تنبل و جادویـــی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان بر کمربست توست
زتخم کیـــــان ما دو پوشــیده پــاک
شـــده رام با او ز بـیم هـــــلاک
همی جـفـتـن و خاست با جفـت مــار
چگونه تـوان بردن ای شـهریار؟
فریدون پس از نیایش با ایزدان به جنگ اژی دهاک میرود و وی را شکست میدهد. در هنگام درون شدن به کاخ اژی دهاک زنانی را که در پی آنان بوده است را مییابد.
ز اسب اندرون آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جــوان ستـــرگ
برون آوریــــــد از شبـســتان اوی
بتان سیه چشم خورشید روی
بفرمود شستن سرانشـــان نخـسـت
روانشان از آن تیرگـیها بشست
ره داور پـــــــــــاک بـنـمـودشــان
از آلودگـــــــی پـس بـیـالـودشـان
طبیعی است زنانی که هر چند ناخواسته با اژی دهاک نشست و برخاست کرده اند از راه مزدیسنی (توجه به دین زردشتی ننمایید اینجا منظور مزدیسنی پیش از زردشت است) به دور شده اند و راه جادو آموخته اند و بدل به پری شده اند. ابتدایی ترین کار این است که آنان را از این آلودگی بپالایند. فریدون آنها را هم از نظر جسمانی و ظاهری و هم از نظر روانی و اعتقادی دگرگون میکند و به سوی تفکر و اندیشه و فرهنگ نیک بر میگرداند.در دین زردشتی هم پاکی تن اهمّیّت دارد که باید کارهای بیرونی و ظاهری را انجام داد و هم اندیشهها. البته می دانیم که در دین زردشتی اندیشه مهم ترین رکن در دین ست و با اندیشههای نیک است که کارها را میتوان به راستی کشاند.
دکتر بهمن سرکاراتی همکیش دانشمندم در پژوهش ارزندهی خود به نام «بنیان اساطیری حماسهی ملی ایران»این دو خواهر را تجسم مردمانهی دو فروزه و امشاسپند خرداد و امرداد میشمارد. برای آشنایی اندک میگویم که این فروزهها که هستند. فروزهی خرداد در اوستا هوروتات و در پهلوی خردات یا هرداد به معنی رسایی و کمال در گاهان یکی از فروزههای «مزدااهورا» و در اوستای نو، نام یکی از امشاسپندان و نماد کمال و رسایی آفریدگار است که با سپندارمذ و امرداد گروه سه گانه ی امشاسپندان بانوان را تشکیل میدهند. گروهی که نمایشگر جنبهی مادر- خدایی اهورامزدا به شمار میآید نام این امشاسپندان بانو، همواره با نام امشاسپند بانو امرداد همراه میآید و نگاهبانی آب در جهان استومند و خویشکاری بزرگ اوست. چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانهی اوستا ویژهی ستایش و نیایش خرداد و سومین ماه و ششمین روز ماه به نام اوست. ایزدان تیشتر و فروردین و باد از همکاران و یاوران خردادند و «توروی» دیو که در پهلوی «تاریچ» یا «تریز» یکی از دستیاران و کارگزاران بزرگ اهریمن همستار وی است.
گل سوسن را ویژه ی امشاسپند بانو خرداد میدانند.
در بندهشن دربارهی این امشاسپند این گونه آمده «ششم از مینویان، خرداد است.او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت.به یاری و همکاری وی، تیر و باد و فروردین داده شدند که تیر(همان تیشتر است )همستاراهریمنی آن آب را به یاری فروردین و فروهر پرهیزگاران ، ستاند، به مینویی به باد بسپارد. باد آن آب را به نیکویی به کشورها راهبر شود، بگذارند، به افزار ابر با همکاران بباراند.»
اما امرداد در اوستا «امره تات» در پهلوی امرداد یا امردات و در فارسی امرداد (به غلط مرداد) به معنی جاودانگی و بیمرگی در گاهان یکی از فروزههای مزدااهورا است ما در اوستای نو به صورت امشاسپند بانویی تجسم یافته که نام وی همیشه همراه با امشاسپند بانو خرداد میآید. امرداد در جهان مینوی نماینده پایداری و جاودانگی اهوره مزدا است و در جهان استومند، نگاهبانی خوردنیهای خویشکاری اوست.پنجمین ماه و هفتمین روز هر ماه را به نام این امشاسپند بانو نامیده اند و گل زنبق گل ویژهی اوست. ایزدان رشن و ارشتات و زامیاد از یاران و همکاران این امشاسپند هستند و زیریچ که دیو گرسنگی است، همستار اوست.در بندهشن دربارهی این امشاسپند بانو میخوانیم «امرداد بیمرگی سرور گیاهان بیشمار است، زیرا او به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاند ؛ زیرا همهی دامها از او خورند و زیست کنند. به فرشکرد سوشیانت و نوسازی جهان نیز انوش از امرداد آرایند اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد آنگاه امرداد (از او) آسوده یا آزرده بود ... »
با توجه به این ویژگیها است که برخی از شاهنامه پژوهان شهرناز و ارنواز را نشان منابع طبیعی و منابع ملی می دانند که فریدون با به دست آوردن آنها در اصل به ثروتهای ملی ایران دست یافت و ایران را از دست بیگانه رهایی داد.بعد از داستان شکست اژی دهاک به دست فریدون هرگز سخنی از این دو بانو دیگر زده نمیشود. حتی مادر سه فرزند فریدون هم از اینان نیسنتد ؛ آنان به یک باره در داستان آژی دهاک می آیند و با او میروند، نشان هم نمیگذارند. این به آن دلیل شاید میتواند باشد که تا آخر شاهنامه و بهتر بگویم فرشکرت (رستاخیز) این دو بانو همراه دین بهی و ایرانیان اند و به سرزمین ایران نیرو و ثروت و منابع ملی و حیات میدهند ؛ چنین است اندیشهی پیشینیان و چنین بود نخستین زنان شاهنامه.
روز اورمزد از ماه امرداد سال 3744 زرتشتی
برابر با 26تیرسال 1385 خورشیدی
سرچشمه ها
شاهنامه _فردوسی بزرگ
اوستا_ برگردان جلیل دوست خواه
سیری در آموزش های گاثها –شاد روان موبدان موبد رستم شهزادی بندهشن
فلسفه ی زرتشت (دیدی نو از دین کهن)- فرهنگ مهر
ایران نامک -امان الله قرشی
کیانیان - آرتور کریستین سن
آناهیتا در اسطوره های ایرانی -سوزان گویری
زن در اساطیر ایرانی – عبدالوهاب ولی
ایران از آغاز تا اسلام – رومن گیر شمن
تاریخ هرودوت